زندگی شلخته !

ساخت وبلاگ

این چند روز علاوه بر اینکه فکر کردم، کل روز هم مطالعه داشتم و به قولی جیگرم خون شد تا تمومش کردم اما در عین جگر خون شدن لذت بخش بود و حس اینکه منم بلدم یه کاری درست انجام بدم بهم دست داد

در مورد همه چیز فکر کردم .. نکات مهم ذکر میکنم :)

تصمیم گرفتم ده روز ننویسم و در طی این ده روز خلاصه برداری هامو تا روز موعد آزمون(اگه آزمونی باشه ) اوکی کنم،،، اینکه چی میشه این بار تصمیم دارم بهش فکر نکنم یا حداقل بگم هر چی خدا خواست مهم اینه من از بی سوادی به با سوادی دارم سوق داده میشم!

فهمیدم من تنهایی نمیتونم تصمیم بگیرم نه که نتونم ، یعنی نمیتونم یعنی اینکه یه جاهایی باید با اون یا نیمه گمشده تصمیم بگیرم ،،، همیشه فکر میکردم خودم میتونم ولی فهمیدم یه جاهایی دیگه دست من نیست، حتی برای بورسیه من نمی‌دونم فایل پیوست به همسر اینا باید داشته باشم من که می‌دونم مامان بابا تنهایی محاله اجازه بدن :|

تازه مامان داشت اون سری به بابا می‌گفت که من دلم کشیده نی نی این آرام بغل کنم ( با حالت شوق و گریه )

فهمیدم خیلی خودخواه هستم( می‌دونم بچه دلخواه مامانم نبودم ) همیشه هم لجباز بودم!!!

البته به نظرم آه این خواستگارا ( حالا مگه چند تا خواستگار داشتی ) منو گرفت،، مخصوصا اون یکی که گفته بود چرا حتی نمی‌خواد منو ببینه و حرف بزنه! ماماناشون دیگه بدتر

غافل از اینکه من دیده بودمش و حتی عصبی نگاهش کرده بودم بعداً فهمیدم خخخخ

خلاصه نیمه گمشده که بدجور منو داری عذاب میدی با کارات تازه هنوز نیومدی دیگه وای به حال روزای آمدنت منم بلدم تلافی کنم غصه ام نیست از این بابت

خیلی هم خوشحال نباش منتظرت نیستم( فکر کنم آخرش عقلمو از دست بدم ) فقط فهمیدم یه چیزایی جدایی ناپذیرند و اجتناب ناپذیر!


#یه چیز که ته دلم بود و خواستم بگم و هنوز ناراحتم از این موضوع ..

من وقتی یکی از بچه های وب میره خیلی غصه میخورم و همیشه به خودم میگم کوتاهی از تو بوده که سر نزدی و فراموش کردی !

متوجه شدم که بلاگر ها در سکوت کامل میرن و بعد یهو ما که به خودمون اومدیم میفهمیم که رفته :(

میخواستم یه کار مفید با این وب انجام بدم اینکه یه متن بنویسم خیلی کوتاه و همون ده نفر یا پانزده نفری که پیام میذارن بریم وب بچه های که وباشون رها کردن قبل از اینکه از وبشون برن!

بگیم ما هنوز به یادتون هستیما :)

اگه موافق هستین لایک کنید!!!!

تا من بعد از ده روز بیام و شما هم وب های مدنظرتون تنظیم کنید که انجام بدیم:)


پی نوشت کوتاه : یادش بخیر ناشناس بازی ها حدود ۶۴ و ۴۰ خورده ای پیام داشت ..

پ.ن: یکمی زندگیم احساس میکنم شلخته شده الان یه ذره آروم ترم چون وقتی یه چیز ثبت کنم آروم تر و بهتر میتونم عمل کنم

Text...
ما را در سایت Text دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mosbataram5 بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 3 تير 1399 ساعت: 21:08