شاید زندگی همینه ...!

ساخت وبلاگ

یه شرایطی پیش اومد چند ماه پیش که خیلی گریه کردم خیلییی، شب و روز گریه جوری که همه عاصی شده بودن!

حتی فکر کنم سیستم اشکی هم مشکل پیدا کرده بود چون اصلا کنترلی برای قطع گریه هام نداشتم مثل بارون اشک میریختم ..

گذشت و گذشت ، حالم بهتر شد ،شرایط که بوجود اومده بود رو پذیرفتم حتی دوست داشتم که دیگه تغییر نکنه و همین که هست باشه اینقدر که اوکی شده بودم با اون شرایط 

وقتی تو پیاده رو قدم میزدم انگار دنیا رو بهم داده بودن به خاطر همچین شرایطی :)

آره سخت بود نه آسون ،،ولی شد !

طوری که بهم گفتن دیدی چقدر گریه کردی !

اما چرا بعد از این چند سال هنوز نپذیرفتم که هر چی هست تموم شده تو اینجایی ، تو این رشته ؟ 

چرا نمیخوام ؟! 

خسته میشم گاهی که چرا نمیتونم بپذیرم ؟ منم یه توانی دارم ..!

چرا هیچ کسی نمیگه دیدی تموم شد ، گریه نکن :(

چرا نمیگن ، چرا نمیگین !


#کی تموم میشه گریه هام ،  جوری که حتی با این پست هم گریه نکنم !

Text...
ما را در سایت Text دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mosbataram5 بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:48