این آخر سالی ، آخرین ساعت های 97 دارم به این فکر میکنم که اینکه میگن امروز مامانمو بغلم کرده و تو بغلش گریه کردم چه حسی داره ؟
اینکه هم قدم با تو باشه :) یا یه جور خاص صدات بزنه اصلا یه جور خاص یعنی چی ؟
راستی عزیزم و دوستت دارم ، این جمله ها میتونه حسی داشته باشه ؟ اینکه وقتی تو خودت هستی بگه میخوای بریم بازار ، خرید ! اینکه فقط جلو دیگران نخواهد به تو افتخار کنه یواشکی بیاد بهتر بگه من بهت افتخار میکنم اصلا چرا یواشکی مثلا بگه دختر خوبی هستیا :)
یه روز بگه میخوای تو آشپزی کنی ؟ میخوایم دستپختت رو بخوریم البته اگه بعدش زنده بمونیم در مورد خوب یا بد بودنش حرف بزنیم .
اصلا چه طوریه بگه میخوای تو یه بار نقش مامان رو ایفا کنی و مسولیت های خرید ، رسیدگی به غذا و تمیزی خونه رو به عهده بگیری ؟
واقعا چه حسی داره وقتی یه مامان دخترش رو بغل میکنه وقتی برای خودش دیگه خانوم شده :) به نظرم تصورش هم آرامش بخش ، آره تصور این برام آرامش بخش :)
برچسب : نویسنده : 1mosbataram5 بازدید : 118