به این باور رسیدم ما آدم ها همدیگر رو به خاطر خودشون و خودمون نمی خوایم به خاطر منافع مون میخوایم !
خیلی حرفِ ....
تا زمانش تموم شد یا یه حرف بزنیم دیگه تموم ...
دلم میخواد بگم به درک ، حالا نه خیلی قبلا خیلی خوب بوده :/
# داشتم مقعنمه امو مرتب میکردم تو یه سالن بزرگ در واقع اون لحظه گره کلاهم گیره افتاده بود به مقعنمه ام ( اگر تونستی تصورش کنی ) و بازم مقنعه ام هم پیچش خورد بود از پشت ، کشیدین کلاه همانا و افتادن مقنعمه همانا و من هیچی اولش نمیدونستم چه کنم بعد قرار کردم تو اتاق و به خود می گفتم هیچ کس ندید نگران نباش خخخ دلداری الکی
از سوتی های روزهای اولم
*موقعی که همراه مریض گفت من شما رو می شناسم یه جوون با کت و شلوار
* دکتره گفت این چیزا رو از کجا بلدی ؟ و من اون لحظه اینجوری بودم
@ خانوم میگه مگه بلد نیستی ؟ میخواستم بگم نه فقط تو بلدی :/ خیلی خودشیفته و بداخلاق
@@@@@راستی پست چالش چهارم رو بخونید
برچسب : نویسنده : 1mosbataram5 بازدید : 91