پرسش

ساخت وبلاگ
داشتم مینوشتم که حذف شد :( میخواستم پیش نویس کنم بعد منتشر کنم.

خلاصه میگم من یه دوست دوران مدرسه که میرفتم داشتم اسمش معصومه بود دختر مهربون یادمه وقتی حالم بد بود میمومد از سوال میکردم با هام حرف می‌زد تا حالم بهتر بشه یا وقتی که ناراحت بودم ولی به چهره نشون نمیدانم هم میمومد و ازم می پرسید : ناراحتی؟ 

اون زمان مثل الان نبودم مغرور بودم 

و یه خصوصیت دیگه که داشتم اگه میخواستم دوست صمیمی داشته باشم فقط باید با من باشه به هر حال دوست صمیمی از نظرم این بود 

یادم چندین بار باهاش قهر کردم  نمیدونم چرا اینقدر اون زمان اهل قهر کردن بودم؟؟؟

کاش الان بود  کاش معصومه بودش !

چرا داخل دانشگاه بعضی افراد دو رو هستن چرا حسودن چرا صمیمیتی مثل دوران مدرسه نیست چرا؟؟

من یه سوال از شما ها دارم 

معصومه بهترین دوستم مهربونه ترینشون هر چیز که بگم بود ولی خیلی دیر فهمیدم وقتی فهمیدم که به یکی از دوستام گفته بودم دلم برای آرام تنگ شده خیلییییی:((

چرا نفهمیدم؟؟  من حتی ازش شماره موبایل ندارم 

فقط یه شماره خونه هست به نظرتون زنگ بزنم بپرسم جا به جا شدن از خونشون فروختن خونشونو آخه خیلی وقت پیش رفتن یه شهر دیگه :( من حتی اون موقع بغلشم نکردم نمیدونم چرا اون موقعی اینقدر بی احساس بودم ؟:(((

میترسم اگه زنگ زدم گفتن فروختن چی؟

نمیدونم چی کار کنم ؟

نمیدونم الان خانم دکتر هست یا خانم مهندس ؟  ولی امیدوارم که خیلی موفق باشه :) 

نمیدونم هنوزم میشه یه ردی ازش پیدا کنم یا نه؟

Text...
ما را در سایت Text دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mosbataram5 بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت: 2:12